بال پرواز زمان بسته است.هرصدایی را زبان بسته است... ... ... ... ... ...
زندگی سر در گریبان است!
در کجای این ملال آباد /من سرودم را کنم فریاد؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز /من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
آقای حمید باید بگم که خوشحال میشم انتقاد خودتونو بصورت پیام عمومی بگذارید.شاید شما یا دیگران این نظرو داشته باشید اما من ترجیح میدم حرف دلمو با دوستانم به همین سادگی بگم/و خوبه که آدم تفاوت حرف صمیمانه رو با شعر و قطعه ی ادبی تشخیص بده..تا جاییکه یادم میاد همیشه بهترین انشای کلاس مال من بود.نمیخوام از خودم تعریف کنم .شاید الان انقدر بی ذوق شدم که اینجوری به نظر میرسه ...فعلا
رفتم به کنار رود سرتا پا مست/رودم به هزارقصه میبرد ز دست/چون قصه ی درد خویش با او گفتم///لرزید و رمید و رفت و نالید وشکست